۱۳۸۸ شهریور ۳۰, دوشنبه

آزاده ، آیدا ، مجتبی، فرید، هدیه... تنها کسایی که بهم سر میزنید....
دلم خیلی تنگ شده ولی چند روزی هست که نمیتونم بیام
برگشتم میگم کجا بودم که نتونستم بیام و بهتون سر بزنم!

۳ نظر:

fdesk گفت...

سلام سلام.... خوبی باروون؟؟ آقا نیما چطورن؟؟؟

هدیه گفت...

دلم می خواد همیشه با نشاط و پر انرژی ببینمت....عزیزم..(قلب)

ناشناس گفت...

سلام باروون جان...
خانووومی خب منم سرم یه مقدار شلوغه...داره درس و دانشگاه شروع می شه منم تند تند دارم خریدامو می کنم و برای عروسی دختر عموم آماده می شم...
الانم یه آپ گذاشتم فقط به خاطره تو که نگی کجایی...(-:
کارو اوضاع چه جوره؟...معلومه که خیلی سرت شلوغه ها؟...کجایی؟...
بابا زیاد خودتو درگیره این کارو مشغله نکن...زود پیر می شی ها؟... (-:...نه شوخی کردم ولی یه ذره هم استراحت و تفریح لازمه انقدر خودتو خسته نکن...
امیدوارم هرچه زودتر کارا رو به راه بشه...
((-:
راستی کجا داری میری؟..حالا به من بگو من به کسی نمی گم باشه؟...:دی...
بوووووس...
آرایلی