۱۳۸۹ تیر ۲۷, یکشنبه

دلم گرفت واسه اينكه هيچ كدومتون منو دوست نداشتيد
بهم توجه نمي كنيد
سرد و بي روح از كنارم ميگذريد
كاشكي دوستم داشتيد
كاشكي بهم توجه مي كرديد
كاش يه كاري بلد بودم كه باعث ميشد مورد احترام شماها باشم
يا ... نمي دونم ولي بخاطرش خيلي غمگينم

۱۳۸۸ دی ۱۴, دوشنبه

hell & paradise


An intelligent hell would be better than a stupid paradise

۱۳۸۸ مهر ۱۳, دوشنبه

بارها متولد شدم
بارها مردم
و فقط یک روز آن
به رسم قانون و سنت
در تولد نگارم ثبت شد
و روزمرگی ها به سکوت گذشت
***
دنیا نشین نبودم و نیستم
فقط از سر کنجکاوی
پا به روزگار این دنیا نهادم
و زمین گیر شدم
***
سربه سر دیوانگی
در من
منلاطم است
و من هنوز
پر از سکوت
ایستاده ام
به رسم ادب
و شاید هم به رسم عادت
***
و این سر آغازبیست و پنجمین سالگرد
غربت نشین من است
تولدم
مبارک....


بازم مثل همیشه بهونه؟ باشه قبوله خودم دارم با چشای خودم میبینم نیاز به توضیح نیست.
چقدر دیر گذشت.. شایدم زود... دلم نمیخواد پیر بشم... نپرس چرا دلم گرفته... تو خودت شاهد همه چیز هستی. باید زودتر همه چیز با دستای نورانی تو حل بشن. تو باید بخوای من و ما خسته شدیم. چرا نوبت تو نمیشه؟ چرا همه اش نوبت ما هست؟
چشای خسته و پر از خوابم دنبال بهونه میگردن.. نه هیشکی رو دیگه دوست ندارم حتی تو رو فائزه.
من، من ؟ یه ماشین پاسخگویی به تلفن و صفه بندی! تو هم یه ماشین بد اخلاق که تنظیم شده تا ثانیه ای تغییر رویه میدی... عقده داری که زن جواب حاضر رو بشونی سر جاش... اصلا میدونی چیه دوری و دوستی بهتره!
گرچه رنگ سفید زود چرک میشه اما من سفید رو انتخاب کردم. سالگرد افتتاح ماشین صفحه بندی به سکوت گذشت...


پ . ن. 1.
ازدوستای مهربونم که تولدم یادشون بود ممنونم... تو این روزای پر از ازدحام کار خیلی خوشحال کننده بود که دوستایی داری که یادت هستن

پ . ن. 2.
غرورت مشکل همه زندگیته خودت هم خوب میدونی اما نمیتونی بذاریش کنار! زجریه که از کشیدنش با خودت تو تمام صحنه های زندگیت لذت میبری!

۱۳۸۸ مهر ۴, شنبه


غالبا هرگاه انسان بیش از حد به خود مطمئن است ، دچار مشکل می شود .
دلیلش این است که به وجود خود اتکا می کند نه خدای خود.

۱۳۸۸ شهریور ۳۰, دوشنبه

آزاده ، آیدا ، مجتبی، فرید، هدیه... تنها کسایی که بهم سر میزنید....
دلم خیلی تنگ شده ولی چند روزی هست که نمیتونم بیام
برگشتم میگم کجا بودم که نتونستم بیام و بهتون سر بزنم!

۱۳۸۸ شهریور ۲۶, پنجشنبه

کمک

آنچنان پیچ و واپیچ شده که خودم هم پیچ خوردم.... آره خوب حرف میزنم.... از پس همه چیز خوب برمیام... ممنون... نه من 29 شهریور نیستم ... ترجیح میدم روز تولد خودم بهم تبریک بگید..
هه هه روز قدس و من؟ ما هیچ ربطی به هم نداشتیم ... نداریم... این هفته دو تا کتاب صفحه آرایی کردم و دو تا مجله... کلی تخفیف برای غرفه نمایشگاهمون گرفتم... راستی شماها هم دعوتیدا.... تشریف بیارید... از بسکه کارام زیاد شده همه چیز زندگیمون کرم گرفته و پشه زده ... این پشه ها از کجا میان؟ از بسکه کار دارم داغونم... خیلی کار دارم... نیمیتونم برنامه ریزی کنم... مجله های جدیدم مملو از خاطره های قدیمه ... حس خوبی دارم نسبت بهشون...

۱۳۸۸ شهریور ۱۹, پنجشنبه

ببین آیدا سعدی یه شعر قشنگ داره:
قومی به صد جهد گرفتند زلف یار قوم دگر حواله به تقدیر میکنند
آیدا خدا همه آدم ها رو تو شرایط متفاوتی خلق کرده اما اگه قانون تناسخ رو قبول داشته باشی میدونی که خدا هر آدمی رو بارها توی زندگی های مختلف اونقدر خلق میکنه............ تا.............. به کمال برسن شاید من تو زندگی الانم پول نباشه شایدم تو زندگی بعدیم... فرق آدم ها هم توی همینه که با شرایط چه شکلی کنار بیان!
لیاقت آدم ها رو با همیناست که محک میزنن ...
یه خانواده به دلیل فقر از هم پاشیده شده به دلیل اینکه همه اشون نشستن و منتظرن..
نه من قبول ندارم...به جای اینکه یه راه خوب رو امتحان کنند .. ایمان داشته باشن ..
وای نه!
من هرگز نمیپذیرم و اولین نفر در مورد خودم هم هست.... اگه خیلی چیزا رو ندارم به دلیل تنبلی و سستی خودمه خدا راه رو برای همه گذاشته و هرکی رو سر یه پله ای گذاشته شاید اونی که فقیره خیلی پله های پایین تری باشه از اونی که داری ثروت و مکنته... اما ... نردبون خدا و رسیدن به کمال... خیلی طولانی تره و اگه آدم لیاقتشو داشته باشه و بخواد گاهی میتونه این پله ها رو صد تایکی هم طی کنه...
و گاهی بر عکسه آدما میتونن دست رو دست بذارن و بگن چرا و چرا ؟؟؟
میتونن هم بگردن و از بین هفت تا در خدا اونی که بازهست رو پیدا کنند